خلاصه داستان قسمت سیزدهم پایتخت 5 فصل پنجم | داستان سریال پایتخت قسمت سیزدهم 13

خلاصه داستان قسمت سیزدهم پایتخت 5 فصل پنجم | داستان سریال پایتخت قسمت سیزدهم 13

خلاصه داستان قسمت سیزدهم پایتخت 5 فصل پنجم

قسمت 13 سیزدهم سریال پایتخت 5 سه شنبه 14 فروردین 97

قسمت سیزدهم پایتخت در سه شنبه 14 فروردین 1397 از طریق شبکه یک سیما پخش شد.

در این مطلب اتفاقاتی که برای نقی و خانواده اش ، ارسطو و رحمت در این قسمت افتاده است را برای شما عزیزان بیان میکنیم.

با توجه به ایام نوروز و اینکه اکثر هموطنان عزیزمان در مسافرت های نوروزی بوده و با کمبود امکانات برای مشاهده تلویزیون

مواجه هستند ، در این پست داستان قسمت سیزدهم از پایتخت 5 را برای شما عزیزان آماده کرده ایم.

تیراندازی به سمت خانواده نقی و دوستانش و پناه گرفتن در پشت یک تپه

در ابتدای این قسمت شخصی به خانواده نقی یک تیر میزند

و آنها می ترسند و پناه میگیرند. و می فهمند شخصی آنها را نشانه گرفته است.

حرف زدن هما با زن مسلح و باخبر شدن از حضور در سوریه

پس از صحبت ، آن زن مسلح میگوید یک زن بیاید تا با هم حرف بزنند.

و هما حرکت میکند به سمت زن پس از حرف زدن ، هما میفهمد در ترکیه نیستند و در سوریه می باشند و برای همین غش میکند.

پس از آن ، همه به سمت او حرکت میکنند. و هما را بر میدارند و به خانه می روند

همه جمع می شوند و در مورد مشکلات و اعدام های و روش های کشتن داعش حرف میزنند.

که ارسطو به دنبال نقی می رود ، پس از پیدا کردن او میفهمد دارد گریه میکند.

بخاطر این بدبختی ها و اینکه ناموسش را به خطر انداخته که ارسطو او را دلداری داده و او را به جمع می برد

در همین حین هما می آید و میگوید آن زن غش کرده است و می گوید او داعشی بوده و انگلیسی است

و دارد فرار میکند از چنگال داعش که با هم هم فکری میکنند که چه کنند و در نهایت تصمیم میگیرند برای فرار از این مخمصه به او اعتماد کنند.

تلاش برای فراهم کردن غذا

در همین حین به فکر غذا می افتند و یک مرغ می بینند و در پی او می دوند که ناگهان مرغ روی مین رفته و میترکد.

پس از آن همه در خانه و بین جنازه ها دنبال اسلحه و غذا میگردند.

موقع شام الیزابت را بیدار میکنند که دنبال تفنگش میگردد و تفنگش را به او میدهند.

ارسطو یک قاشق و چنگال نقره بیرون می آورد تا با آن غذا بخورد.

که نقی عصبی می شود و میگوید تو چرا با قاشق دزدی غذا میخوری و ….

ماجرای قاشق  در جیب داعشی ها

که الیزابت می گوید آن را داعشی ها در جیبشان میگذارند چون به آنها گفته شده است پس از مردن با پیامبر غذا میخورند.

یا با خود طلا و لباس های زنانه میبرند تا به حوری های بهشتی هدیه کنند و …

که همه شروع به خنده و تمسخر میکنند.

در همین حین الیزابت می پرسد کسی تعمیر ماشین بلد است که میگویند ارسطو بلد است.

و او نیز میگوید یک ماشین سنگین در بیرون روستا دارد که خراب است و با تعمیر آن میتوانند فرار کنند.

در صورت تمایل به مطالعه داستان قسمت های گذشته و دانلود فیلم آن قسمت از لینک های زیر استفاده کنید.

دانلود و داستان قسمت اول پایتخت 5

دانلود و داستان قسمت دوم پایتخت 5

دانلود و داستان قسمت سوم پایتخت 5

داستان قسمت چهارم پایتخت 5

دانلود و پخش آنلاین قسمت چهارم پایتخت 5

داستان قسمت 5 سریال پایتخت 5

پخش آنلاین و دانلود قسمت پنجم پایتخت 5

پخش آنلاین و دانلود قسمت 6 پایتخت 5

داستان قسمت 6 سریال پایتخت 5

داستان قسمت هفتم پایتخت فصل پنجم

داستان قسمت هشتم پایتخت 5 فصل پنجم

پخش آنلاین و دانلود قسمت 8 پایتخت 5

داستان قسمت نهم پایتخت 5 فصل پنجم

داستان قسمت دهم پایتخت 5 فصل پنجم

داستان قسمت یازدهم پایتخت 5 فصل پنجم

داستان قسمت دوازدهم پایتخت 5 فصل پنجم

از امتیاز شما متشکریم!